دیدار معنوی مثنوی ــ دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (7c)
دیدار معنوی مثنوی
دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (7c)
در ابیات آینده مولانا با تمثیلات دیگری بر لزوم ِ گفتن ِ انشاءالله در انجام امور تاکید کرده و دل نهادن بر
اسباب را بشرط توکل بر خدا توصیه می کند. (از بیت 3690 به بعد):
بس کسی از مَکسَبی* خاقان شده
دیگری زآن مَکسَبه عریان شده 58
بس کس از عقد ِزنان قارون شده
بس کس از عقدِ زنان مدیون شده 59
پس سبب، گردان چو دمّ ِ خر بوَد
تکیه بر وی کم کنی ، بهتر بوَد 60
ور سبب گیری،نگیری هم دلیر
که بس آفت ها ست پنهانش به زیر 61
سرّ ِ استثناست این حَزم و حَذَر*
زآنکه خر را بز نماید این قَدَر 62
(تفسیر اجمالی ابیات)
ابیات 58و59 : *مکسَب؛ کسب و کار
ای بسا کسانی که پیشه ای برگزیده و مانند خاقان چین ثروت اندوخته اند، و کسانی دیگر که همان
پیشه را برگزیده و خود را گرفتار فقرساخته اند. چه بسیار مردم که بر ثر ازدواج چون قارون ثروتمند و
مرفه گردیده و یا برعکس، مقروض گشته اند. [یعنی کس نمی داند گردش روزگارش برچه منوال ست]
ابیات 60 و 61 : بنا بر این زنجیرۀ علل و اسباب،که ظاهرا به نظر می رسد ما را به مقصود می رساند،
چون دم خر به هرطرفی در گردش است [کدام عاقل ادعا کرده است حرکات آن را می توان حدس زد؟]
بهتر است، بر اسباب ظاهری اعتماد نداشته باشی و اگر هم اعتماد داری، لااقل تمام امید و اراده ات
را به آن نبند که در آن صورت،چه آفات و آزارهایی که نخواهی دید.[ حکم نهایی آسمان رادر نظر بگیر]
بیت 62: *حزم و حذر, هشیاری و پرهیز
بنا بر این راز عبارت انشاءالله همین هوشیاری و پرهیز از بی گدار به آب زدن است، زیرا بارها پیش آید
که قضا و قدر الهی مثلا خر را در چشمت بز می نمایاند.[ می روی آن را بگیری، لگد می خوری]
(از ارکان اندیشۀ فلسفی مولانا همین باور اشاعره است که می گویند: «لا مؤثر فی الوجود الا الله»
یعنی در دایرۀ وجود،تاثیر گذاری جز خداوند نیست. البته مولانا منکر تاثیر رنجیرۀ علت و معلول نیست):
ای گرفتار ِ سبب ، بیرون مپر!
لیک،عزل ِ آن سبب را ظن مبر !
سپس مولانا به نتیجه گیری از ابیات یاد شده پرداخته این نکته را که زیربنای تفکر اوست پایان می دهد:
آن که چشمش بست، گرچه گُربُز ست
ز احولی ، اندر دو چشمش خر، بز است 63
چون مقلِّب*، حق بوَد ابصار* را
که بگرداند دل و افکار را ، 64
چاه را تو خانه ای بینی لطیف
دام را تو دانه ای بینی ظریف 65
این تسفسُط* نیست؛ تقلیبِ* خداست
می نماید که حقیقت ها کجاست 66
ــ آن که انکار ِ حقایق می کند
جملگی او بر خیالی می تند* 67
او نمی گوید که حِسبان* ِ خیال
هم خیالی باشدت، چشمی بمال ــ 68
(تفسیر اجمالی ابیات )
بیت 63 : کُربُز, زیرک و هشیار
[قضا و قدر الهی] اگر چشم کسی را ببندد، هرچند هم زیرک و دانا و به هوش باشد،باز چنان دو بین
می گردد که خر در نظرش بز جلوه خواهد کرد.
ابیات 64 و 65 : *مقلِّب ؛ زیر و رو کننده ، برگرداننده .اسم فاعل از مصدر تقلیب *ابصار ، ج بَصَر؛ بینایی
وقتی خداوند زیر و روکنندۀ دیدگان درونی باشد که دل ها و اندیشه ها را دگرکون کند، آن وقت تو چاه
سر راهت را خانه ای زیبا می بینی و دام را دانه ای نیکو می یابی. [در بیت اول انقروی و تنی چند از
شارحان به پیروی از وی ،"که" را به معنی چه کسی فرض کرده و نتیجۀ دور از ذهنی گرفته اند.البته
اشتباه نیست نوشته اند:" از آن رو که حضرت حق گردانندۀ چشم هاست، پس چه کسی جز او دل
و اندیشۀ مردم را تغییر تواند داد؟" (1) با این تعبیر، ارتباط معنایی با بیت بعدی روان و یکدست نیست.
ابیات 66الی 68:* تَسَفسُط , مغالطه کردن. سوفسطاییان جمعی از فلاسفۀ قرن پنجم پیش از میلاد در
یونان بودند که با مغالطه وجود جهانی واقعی را انکار کرده و اعتبار هر گونه شناسایی را رد می کردند .
*تقلیب، وازگون ساختن . *تنیدن،انجام دادن . * حِسبان، گمان وپنداشت
این مثال ها که آوردم فریب کاری مغالطه گری از جانب من نیست، بلکه واقعا واژگون سازی خداست
که نشان می دهد اصل حقیقت امور از کجا سرچشمه می گیرد .وگرنه سوفسطایی که منکر واقعیات
است،خودش هم گرفتار اوهام خویش است و خیال را با واقعیت امور اشتباه گرفته است. وی به خود
نمی گوید که همان حکم وی در بارۀ وهمی بودن جهان واقع، خود حکمی ست وهم آلود و نادرست.
زیرا بنا بر نظر خودش جهانی وجود ندارد تا احکام جاری در آن موجود باشند . (پایان بخشهفتم )
کتاب گفتاری دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (7c):
https://t.me/didarmasnavi/2353