بینش عارفانه ــ بخش سوم
" عرفا و احوالشان را به چندین رده می توان تقسیم کرد . آنچه اهمیت شایان دارد ،
تمایز نهادن بین احوال انفسی { درون نگرانه} و آفاقی {برون نگرانه} است...........
همچنین لازم است بین حالات عرفانی ای که خودبخود و بدون تلاش و تکلفی از جانب
عارف،ومعمولا غیر مترفبه دست می دهد ، وحالاتی که مسبوق به تلاش و رعایت آداب
است و گاه پس از کشش و کوشش بسیار دست می دهد فرق گذاشت . حالات نوع
اول را "آمدنی" و حالات نوع دوم را "آموختنی " می توان نام داد .
حالات آمدنی معمولا آفاقی اند ، ــ اگرچه حکم کلی نمی توان کرد ــ . و احوال آموختنی
معمولا انفسی اند ..... حالات انفسی چون یک بار دست داد .... تحت اختیار شخص
در می آید و به ارادۀ او انگیخته می شود ....
احوال آفاقی به مدد حواس به برونسو نظاره و تامل می کند حال آن که سیرانفسی
به درونسو و نفس ناظر است . هر دو سیر به ادراک وحدت غایی.... می انجامد و سر
انجام سالک به اتحاد یا حتی همانندی ویکسانی خود با آن وحدت یا واحد نایل می
شود " (6)
در عبارات بالا باز هم سخن از متحد بودن با واحد و یا همسانی با وی رفته است .
مشکل اتحاد با خداوند و در وی ذوب شدن سالک که در زبان تصوف اسلامی ، فناء
فی الله نام دارد و یا وحدت با وی و همسان شدن با او ، مباحث دراز دامانی میان ِ
عارفان ادیان توحیدی و ادیان چندخدایی ایجاد کرده ، که همچنان پابرجاست .اکنون
در این نوشتار جای پرداختن به آن نمی باشد اما برای روشن شدن ذهن خوانندگان
با موضع گیری مولانا، تنها اشاره ای به بعضی از ابیات مثنوی معنوی می شود :
وی هنگامی که از بیرون مقولۀ اتحاد با حق را می نگرد ، موضعگیری توحیدی دارد
یعنی نفی الوهیت {خداوندی} از هرچه غیر از اوست می کند
من نیم جنس ِ شهنشه دور از او
بل که دارم در تجلی ،نور از او
جنس ِ ما چون نیست جنس ِ شاه ِ ما
مای ما شد بهر مای او فنا
چون فنا شد مای ما ، او ماند فرد
پیش ِ پای اسب ِ او گردم چو گرد 2/ 1171
اما هنگامی که تازه سر از تجربۀعرفانی برداشته و آن قل و زنجیر ِ دو بینی را از
پای گسسته ست،دم از وحدت و یکسانی انسان کامل یا انسان الاهی با حضرت
حق می زند ؛ البته با اما و اگرهایی که در نوشته های آینده اشاره خواهد شد:
منبسط بودیم و یک جوهر همه
بی سر و بی پا بدیم آن سر همه
یک گهر بودیم ، همچون آفتاب
بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سَرَه ،
شد عدد چون سایه های کنگره
کنگره ویران کنید از منجنیق
تا رود فرق از میان ِ این فریق 1/ 686
دوام مقام اتحاد
درعرفان به معنای خاص ، مسألۀ "حال" یا "مقام" بودن اتحاد عارف با پروردگار ،
میان باورمندان به آن اختلاف نظر بزرگی را پدید آورده است :
حال ، معنایی ست که از حق بر دل سالک بدون ارادۀ وی وارد گردد و البته یک
لحظه بیش نپاید و با ظهور صفات نفسانی وی از بین می رود، و مقام ، منزلتی
ست که سالک از راه اجرای آداب خاصی به آن دست می یابد و پایدار ست (7)
بیشتر سروده های "اوپه نیشاد ها" از پایداری اتحاد میان خدا و سالک جانبداری
کرده اند؛اما پلوتین که احتمال فراوان می رود در تلفیق میان فلسفه افلاطونی و
ارسطویی و رواقی با حکمت عارفان فرهنگ های شرقی ، از این سروده ها تاثیر
تاثیر پذیرفته است ، دوام حالت اتصال و اتحاد را لحظه ای بیش نمی شمارد و آن
را از راه عشق و تحمل رنج فراوان ممکن میداند ، که آمدن و رفتنش بدست ِ
رهرو ِ عاشق نیست :
" این وصال به حق حالتی ست { حالی ست} که برای انسان دست می دهد و
آن بی خودی ست Extase . در آن حالت انسان از هر چیز حتی از خود بیگانه ،
و بیخبر از جسم و جان و فارغ از زمان و مکان ست.از عقل وارسته و مست عشق
است و میان ِ خود و معشوق، یعنی نفس و خیر مطلق {جسم و جان و خدا} ،
واسطه نمی بیند....نفس انسان مادام که به بدن تعلق دارد تاب ِ بقای در آن را
نمی آورد و آن را فنا و عدم می پندارد ...دیر دیر دست می دهد و فلوطین مدعی
بود در مدت عمر ، چهار مرتبه آن حالت را دیده و این لذت را چشیده است. (8)
اما برخلاف نظر پلوتین ــ با آن تاثیر فراوانی که بر آراء عرفان نظری دارد ــ بیشترین
عارفان ادیان توحیدی و حتی بوداییان در دوام ِ حالت اتحاد اتفاق رای دارند :
"حالات درون نگرانۀ عرفانی اگر چه گهگیرند و بالنسبه دوام کمتری دارند ، { در
مقام مقایسه با حالات برون نگرانۀ عرفانی} ولی موارد نادری هست که آگاهی ِ
عرفانی ماندگار می شود. { یعنی تجربۀ عرفانی و بینش عارفانه با هم منطبق
گشته ،دوام می یابد} و با آگاهی ِ عادی یا عمومی انسان همدوش و به نحوی
با آن همجوش و یگانه می شود در سنت مسیحی این حال را به اصطلاح عرفانی
"تشبه به خدا" می نامند .و گاه با تعبیر "وصلت روحانی" یا "حیات وحدانی" از آن
نام می برند....طبق سنت بودایی ،بودا نیزبه آگاهی اشراقی ِ مداومی رسیده
بوده است ... نیروانا بسادگی مقصود یا مقصد نهایی آگاهی عرفانی مداوم است .
چنین توفیقی چه در شرق و چه در غرب دیریاب است (9)
در تصوف وعرفان اسلامی نیز بردوام ِ مقام اتحاد تاکیدفراوان شده از آن با نام "فناء
فی الله" یاد می شود که مراحل خاص خود را دارد .
ادامه دارد
برای دیدن نوار سخنرانی:
http://www.youtube.com/watch?v=9VRI6kSJeNs
زیر نویس :
6)استیس . و. ت. ، عرفان و فلسفه ، ص54 ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
7) نک : فرهنگ معین
8) فروغی ،محمدعلی ــ سیرحکمت در اروپا بخش نخست ، ص 93
9) عرفان و فلسفه ، ص54